یه ۵ شنبه دلگیر
نزدیکای غروب افتاب
کنار قبر بابا
فقط من ومن و من...و یه دنیا حرف که فقط به بابا میخوام بگم
کم کم داشت اذان مغرب رو میگفت میگن بده غروب توی قبرستان باشی اما من نمیتونستم دل بکنم
بعد رفتن بابا من موندم و این لحظه ها...
سکوت مطلق
من و یه عالمه سنگ قبر
من و سنگ قبر بابا
گونه های خیس از اشکهام
کاش بودی
کاش...
کاش من نبودم ...
کاش پیش تو بودم....
نظرات شما عزیزان: